سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در دوزخ آسیابی است که دانشمندان فاسد را کاملاً آسیاب می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عشق بی انتها
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
تو چی...!

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 2:51 صبح

تو چته؟؟؟

گاهی اوقات

احتیاج به یه آدمی داری?
یه دوستی?
که وایسته رو به ‌روت
که توی چشمات نگات کنه
و محکم بزنه تو گوشت
که تو? صورتت خم شه و دستت رو بذاری روی گونه‌ت و دوباره نگاش کنی
ببینی که خشمگینه?
ببینی که از دستت عصبانیه
توی اخم صورتش ببینی که دوستت داره
ببینی که دوستته.
که نگاش کنی? همون‌جوری که دستت روی صورتیه که اون بهش کشیده زده?
که بهت بگه « تو چته؟ بسه? به خودت بیا .. تو چته .. »
که سرت فریاد بکشه ..
که تو یه هو بلرزی?
که بری بغلش?
که بغلت کنه?
همون دستی که کوبید تو صورتت رو بذاره رو سرت? توی موهات?
که سرت رو فشار بده توی گودی‌ شونش?
که تو چشمات رو ببندی?
روی شونه‌ش گریه کنی?
بلرزی?
و با خودت فکر کنی که « تو واقعاً چته .. »


NO LOVE

برای دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک کنید

توبه می کنم دیگر کسی را دوست نداشته باشم حتی به قیمت سنگ شدن

توبه می کنم دیگر برای کسی اشک نریزم حتی اگر فصل چشمانم برای همیشه زمستان شود چشمانم را می بندم

توبه می کنم دیگر دلم برایت تنگ نشود حتی چند لحظه!قول می دهم نامت را بر زبان نمی آورم لبهایم را می دوزم

توبه می کنم دیگر عاشق نشوم قلبم را دور می اندارم برای همیشه و به کویر تنهایی سلام می کنم


نوشته های دیگران()

زیبایی شرقی

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 2:33 صبح

در آستانه طواف
در هزار حلقه سرگیجه دوار
در پیچ و خم دستانت
پیچ و خم افکارت گم است انگار
در میان این رامشگریها
تویی که دیگران در کنارت تن هایی هستند تنها
با سیمایی که زیبایی کهن دارد
زیبایی شرقی
چشمان سیاهی که می کشاند
هزار شعاع چشم را به درون خود
و طلسم جادویی یک رقص
و آنچه تو میدانی و گفتنی نیست

نوشته های دیگران()

دلم گرفته...

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 2:32 صبح

دیشب دلم گرفته بود ، مثل هوای بارونی
دلم هواتو کرده بود ، هوای شیرین زبو نیت
دلم میخواست گریه کنم ، بگم که سخته تنهایی
ای همصدا ای آشنا ، بگو که پیشم می مونی
نمی دونم چه حالی و کجایی و چه می کنی
ولی صدات تو گوشمه ، می گی که اینجا می مونی
رفتم کنار پنجره ، گفتم شاید ببینمت
دیدم محاله دیدنت ، چون گل باید بچینمت
رو صندلی نشستمو یهو دیدم یه قاصدک اومد پیشم
خبر آورد ای آشنا ، یه رازی را بهت بگم ؟
گفتم بگو : آهی کشید، اومد نشست رو شونه هام
یواشکی چشماشو بست ، تا نبینه اشک چشام
می گفت که تو یه راه دور
یه راه دور و سوت کور مسافری نشسته بود
مسافره غریب و دلشکسته بود از تو همش شکوه میکرد
با اشک گرم و دل سرد می گفت که یادت نمیاد
اون روزای آخریه
چه قدر دلش می خواست که تو نگاش کنی
صداش کنی ، بهش بگی دوسش داری
به شرطی تنهاش نذاری
تا اومدم بهش بگم برو بگو دوسش دارم ، پاش می شینم
دیدم که اون رفته بود و منم دارم خواب می بینم 

نوشته های دیگران()

رها...

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 2:31 صبح

نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من

ز من هر آن که او دور
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک
از او جدا جدا من

نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من

ستاره ها نهفته
در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
هوای گریه با من


نوشته های دیگران()

نگی قسهی ماست که به هم نمی رسیم!

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 2:28 صبح

تکیه به شونه هام نکن ، من از تو افتاده ترم
ما که به هم نمی رسیم ، بسه دیگه بذار برم
کی گفته که به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم
حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم
من نه قلندر شبم ، نه قهرمان قصه ها
نه بنده حلقه به گوش ، نه ناجی فرشته ها
من عاشقم همین و بس ، غصه نداریم بی کسیم
قشنگی قصه ماست که به هم نمی رسیم

نوشته های دیگران()

باز هم یه متن عاشقانه واسه کسایی که دلشون یه جایه دیگه بنده!!!

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 2:22 صبح

 

 به نام خدایی که غفور است و رحیم                               زندگی بی تو عذابی است وخیم

تقدیم به امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهای سوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت .

تقدیم به تو ای خیال من                                     ای آسمان قلبم و ای سرچشمه ی الهام من

                                        تقدیم به تو ای محبوب ترین قلبم.

تقدیم به تو که یادت از فکر من ، عشقت در قلب من ، و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگار و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست .

میدانی که طاقت دوری از تو را ندارم ولی جدایی با تو را دوست دارم.

                                                       می دانی چرا؟

چون با اینکه جدایی از تو بسی برایم دشوار  است ولی در عین حال دلپذیر هم هست   ، زیرا به خاطر تو دلتنگی به سراغم می آید .

پس بدان که دل تنگی ها هم بخاطر تو دوست دارم و تو از حال من خبر نداری .

بنابراین:

              هر که می خواهد من و تو ما نشویم مرگش باد و خانه اش ویران.

ای عشق من ، ای عزیزترینم:

                چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوب شد که دنیای من  شدی .     

 پس:    

        برای من بمان و بدان که هیچ چیز با ارزشتر از عشق نیست و بزرگترین ویژگی عشق بخشایش است.

بنابراین:

           قلبم را که لبریز از عشق است به تو تقدیم می کنم و سوگند می خورم که تا ابد :

 

                                 عاشقانه دوستت بدارم .


نوشته های دیگران()

خانم ها مثل چی هستند؟

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 2:17 صبح

خانم ها مثل رادیو هستند :
هر چی می خواهند می گویند ولی هر چه بگویی نمی شنوند.

خانم ها مثل شبکه اینترنت هستند :
از هر موضوعی یک فایل اطلاعاتی دارند.

خانم هامثل چسب دوقلو هستند :
اگر دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد, دیگر باید سیم را برید.

خانم ها مثل موتور گازی هستند :
پر سر و صدا , کم سرعت , کم طاقت

خانم ها مثل رعد و برق هستند :
اول برق چشمهاشون می رسه , بعد رعد صداشون.

خانم ها مثل لیمو شیرین هستند :
اول شیرین و بعد تلخ می شوند.

خانم ها مثل موبایل هستند :
هر وقت کاری مهم پیش می آید در دسترس نیستند.

خانم ها مثل گچ هستند :
اگر چند دقیقه مدارا کنید آنچنان سخت می شوند که هیچ شکلی نمی گیرند.

خانم ها مثل کنتو ر برق هستند :
هر از چند سالی یکبار سن آنها صفر می شود.

خانم مثل فلزیاب هستند :
هرگاه از نزدیکی طلافروشی رد می شوند عکس العمل نشان می دهند

با افزایش بی رویه خانم ها چه کنیم؟

تعداد جمعیّت دختران ایرانی سه برابر تعداد پسران میباشد ، همین مسئله عامل نگرانی تعداد

بیشماری از دختر خانم ها شده .


از طرفی هم کارشناسان به همین راحتی میان قضاوت میکنن که :دخترها در دانشگاه و بخشهای

دیگه از آقایون پیشی گرفتن ، دیگه نمیان بگن که بابا جون تعدادشون زیاده ،ده اگه بنا به زور هم

باشه به والله زورشون با این همه داوطلب آزاد و غیر آزاد بیشتر از پسراست . چرا ؟!! چون

فلسفه دختر و پسر همون قضیه ضریب سه ، سه در برابر یک ، سه نفر به یه نفر ...ده آخه پسرا

چه گناهی کردن ، هان چرا چیزی نمیگید .


آهــــــــای ایهاالناااااااس ، مسئولیــــن کجایید که سر پسرارو دارن به همین راحتی میبرن .

ببخشید من یه مقدار احساساتی شدم .


بگذریم ، چرا گفتم که این مسئله موجبات نگرانی دختر خانم ها رو فراهم کرده ، الان میخوام به

همین مسئله بپردازم .


هم اکنون ، چیزی که فکر جوانان این مرز و بوم رو به خودش مشغول کرده امر ازدواجه ، آره بابا جون

ازدواج .


باز هم طبق آماره بدست آمده شصت و سه و هفت دهم درصد پسرا میلی به ازدواج ندارند .و فقط

سی و شش و سه دهم درصد از پسرا یه نیم نگاهی به وصلت دارن .



حالا یه پیشنهادی به دخترهای قند عسل داشتم :



آهای خاموما حواستونو جمع کنید و انقدر ناز نکشین ، تو این دورو زمونه ناز دیگه

خریدااااااار .ندااااااااره حالا از ما گفتن بود .میخوای بشنو میخوای نشنو ...



حالا اگه خدا خواست و انشاالله رفتید سره خونه زندگی


?- زیاد سخت گیر نباشید ، آقاتونو اذیت نکنید
?- چای سرد براش نیارین !
?- پولاشو بیخودی هیف و میل نکنین !!
?- وقتی میرین بیرون برای خرید ، پرتقالو درشت بخرین !!!
?- نخود ، لوبیا ، لپه مپه اینجور چیزارو قشنگ سوا کنین !!!!
?- صبحا با خشونت بیدارش نکنین ، قشنگ با لطافت با ملایمت با ظرافت ...


خلاصه اینا رو گفتم که حواستون باشه


چون طبق ماده 451 قانون مدنی :


هر فردی ( آقا ) تا 16 زن را آن هم از نوع دختر میتواند به همسری خود در بیاورد ، اگه تبصره بزنیم تا

20 تا هم جا داره .رو هم رفته زیاد سخت گیر نباشید میبینید که الان بیرون مگس پر نمیزنه چه

برسه به پسر .فکره دخترهای دیگه رو هم بکنین بی خیال مقابله با مثل باشید . بالاخره اونا هم

میخوان سروسامون بگیرن و ازدواج کنن .چه یه دونه هوو چه نوزده تا ... بحث ، بحثه حس انسان

دوستانست ، بحث معرفته ...پس خانوما بزرگوار باشید و دست به دسته هم دهید ایرانه خود را

کنید آباد !



برگرفته از سایتwww.3boon-azad.com



نوشته های دیگران()

جالبه دیگه حرفی برای گفتن ندارم

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 1:55 صبح

کمک می خوام این همه تنهایی رو تحمل کنم . یه دست فقط یه دست...

                                                     اگه کسی کمکم کنه! دیگه تحمل چی ؟؟؟؟


نوشته های دیگران()

اشتقاق

محمد :: پنج شنبه 87/3/16 ساعت 1:54 صبح

 وقتی جهان 

از ریشه جهنم
و آدم
      از عدم
و سعی
از ریشه های یأس می آید
وقتی که یک تفاوت ساده
        در حرف
کفتار را
 به کفتر
   تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
         مثل نان
                   دل بست
نان را
      از هر طرف بخوانی
                            نان است!
 

نوشته های دیگران()

مرگ حوا

محمد :: چهارشنبه 87/3/15 ساعت 3:33 صبح

 روز مرگ حوا آدمک تنها شد  آد‌‌‌مک غمگین بود آدمک شیدا شد 

 چون که بی حوا شد  روز مرگ حوا یک پرنده جان داد 

 یک سیاهی از عشق زیر پاها جا ماند  آدمک با یک مشت غم و

 غصه برگشت  سوی آن خانه کور !  بی حضور حوا دلکش دل

 که نبود  چند روزی که گذشت....  آدمک عاشق شد !

 رفت سوی "شیرین " همره فرهاد شد !  در غم و قهر نگاه

 شیرین .  بی حضوری سیمین دلکش کوچک شد....  آنقدر

 کوچک و  تنگ که کسی جز لیلی دلکش را نخرید .  آدمک

 مجنون شد !  از برای لیلی کوه و صحرا را دید  از درختی خالی

  برگ سبزی هم چید  آنقدر دور که شد....  دلکش کوچک و

  کوچکتر شد.

  ...سالها در پی سال گذشت....  آدمک دل که ندارد حالا ! 

  جای دل در سینه جاده ای هست به حجم دنیا...  که هزاران

  عابر روز و شب می گذرند از آنجا... دل ما آدمک ها کوچک

  نیست قد یک قطره خدا جا دارد  کاش جای " حوا " اندکی فکر

  خدایی بودیم که دلش تنگ حضور آدم  توی باغی پر گل بین

  گندم هایی است  که غم " حوا " داشت !!!! 


نوشته های دیگران()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

!
من نیستم تا بدانم کیستم
قسم نخور
عشق یعنی
دیگر چه می خواهی
دلداده عاشق
خواب
پایان عشق
لحظه عشق
عشق یعنی
رویا
دوست بهانه دوستی
خوشه های عشق
تو مثل...
بوسه
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
عشق بی انتها
محمد
Link to Us!

عشق بی انتها

Hit
مجوع بازدیدها: 31857 بازدید

امروز: 2 بازدید

دیروز: 0 بازدید

Day Links
خر تو خر [23]
عامل نا شناخته [24]
عشق [28]
[آرشیو(3)]


Archive


تنهایی
...!
خر تو خر

LOGO LISTS


In yahoo

یــــاهـو

Submit mail